مرا ببلع
در انتهای معدهی دنیام که بلعیده−نیمهضم
تا در تو هضم شوم
مرا ببلع
که به عریان کردنم بیرون که میکشیم
از دهان−سینهی پیراهنم
از دهان−رودهی شلوار
وز دهان−مقعدِ کفشهایم
مرا ببلع
که لابهلای دندانهای کوچهها و خانهها را
درها و پنجرهها
چگونه فرارراه ساختهام به آروارههای خانهات
که به گزیدنم است
مرا ببلع
که نورم لیس میزند
و هوام میمکد
و زمان میدَرد
مرا ببلع
که مغزم مرا نشخوار میکند
مرا ببلع
پیش از آنکه در بزاق این تشک غرق ...
مرا ببلع
پیش از آنکه زمین مرا
تو
مرا تو ببلع
تو مرا
مرا ببلع