top of page
از چرخ
زیر حلقههای رقص ابرها،
بر کالسکهای با چرخهای چرخان،
در پی سرگشتگی اسبها،
بر جادهای میرویم که هر پیچش را
پیچی به پیچ دیگر میپیوندد؛
و هر بار که تو سر به من بگردانی
روی میگردانم،
تا چشمانم که، در جای، به جستجو میچرخند،
به چشمان چرخانت که میپویند نیفتند،
تا ندانم
که چشمانت مرا نمی جویند،
و بر زمینی که میچرخد، میچرخد، میچرخد،
به دنبال جایی میگردند،
که در آن نگردند،
و خود را
به هستندههایی که بیتاب میچرخند،
نگشایند؛
و تا ندانم که میدانی
خورجین از سرگیجه پر است.
bottom of page